زبان و ادبیات فارسی
روح الله دانشیار؛ محمد بهنام فر؛ سیدمهدی رحیمی؛ حامد نوروزی
چکیده
با توجه به اهمیت گویش هزارگی که از مهمترین و قدیمیترین گویشهای خراسان بزرگ است و با عنایت به کاربرد کنایات در گویشها که از جنبههای زبانشناسی، روانشناسی و جامعهشناسی حائز اهمیت است، در این جستار کوشیدهایم به این پرسشها پاسخ دهیم که نقش جاندارانگاری واژه "دل" در ترکیبات و تعبیرات کنایی گویش هزارگی، در چه حد است و آیا ...
بیشتر
با توجه به اهمیت گویش هزارگی که از مهمترین و قدیمیترین گویشهای خراسان بزرگ است و با عنایت به کاربرد کنایات در گویشها که از جنبههای زبانشناسی، روانشناسی و جامعهشناسی حائز اهمیت است، در این جستار کوشیدهایم به این پرسشها پاسخ دهیم که نقش جاندارانگاری واژه "دل" در ترکیبات و تعبیرات کنایی گویش هزارگی، در چه حد است و آیا میشود جاندارانگاری "دل" را در ترکیبات و تعبیرات کنایی طبقهبندی کرد؟ برای پاسخ به این پرسشها، جاندارانگاری واژه دل را که از واژههای محوری در این گویش است، در کنایات گویش هزارگی بررسی و تحلیل کردهایم. این پژوهش با روش توصیفی و با رویکرد تحلیل محتوا انجام شده است. یافتههای تحقیق نشان میدهد ترکیبات و تعبیرات کنایی "دل" در گویش هزارگی، دارای "انسانانگاری"، "حیوانانگاری" و "انسان/ حیوانانگاری" است و از این میان، انسانانگاری دل، بسامد و اهمیت بیشتری دارد؛ حتی در انواع دیگر جاندارانگاری نیز رد پای انسان خیلی برجسته است که بیانگر قدرت تخیل گویشوران این گویش است که برای پدیدههای بیروح، روح قائل میشوند و دل را مانند انسان، حیوان و موجودات زنده قلمداد میکنند.
محمد بهنام فر؛ مصطفی غریب؛ سیدمهدی رحیمی؛ ابراهیم محمدی
چکیده
شعلهواری بیان، یکی از مؤلفههایی است که در مکتب سوررئالیسم و بویژه از سوی آندره برتون مورد توجه بودهاست. منظور از شعلهواری بیان، استفاده از استعارات و تصاویر درخشان و نورانی برای بیان تعابیر آتشین و شعلهوار است. این نورانیت که "نور ایماژ" نامیده میشود، برآمده از الحاق دو بخش متفاوت تصویر است. در کلام برخی از شاعران فارسیزبان ...
بیشتر
شعلهواری بیان، یکی از مؤلفههایی است که در مکتب سوررئالیسم و بویژه از سوی آندره برتون مورد توجه بودهاست. منظور از شعلهواری بیان، استفاده از استعارات و تصاویر درخشان و نورانی برای بیان تعابیر آتشین و شعلهوار است. این نورانیت که "نور ایماژ" نامیده میشود، برآمده از الحاق دو بخش متفاوت تصویر است. در کلام برخی از شاعران فارسیزبان نیز نوعی شعلهواری بیان وجود دارد که شبیه به شعلهواری بیان سوررئالیستهاست. در تحقیق حاضر، با روش توصیفی- تحلیلی، شعلهواری بیان در غزلیات سنایی و مولانا (دو شاعر بزرگ خراسان) مورد بررسی قرار گرفته و پس از استخراج نمونهها، به مقایسه این مؤلفه در غزلیات سنایی و مولانا پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که شعلهواری بیان در غزلیات سنایی و مولانا وجود دارد و هر دو شاعر برای بیان تعابیر شعلهوار، از عناصری همچون خورشید، ماه، آتش، شمع، شعله، چراغ و نور استفاده کردهاند. شباهتهای لفظی و محتوایی در اشعار دو شاعر، نشاندهنده تأثر بیچونوچرای مولانا از سنایی در سرایش اینگونه اشعار است. با وجود این شباهتها، تفاوتهایی نیز در شعلهواری بیان این دو شاعر وجود دارد؛ بسامد بالاتر شعلهواری بیان و درخشندگی بیشتر تصاویر در غزلیات مولانا، ازجمله این تفاوتهاست که نشان میدهد مولانا در عین تأثر از شاعرانی چون سنایی، کلام آنها را به اوج رسانده و ابداعات بیبدیلی داشتهاست. تفاوتهایی نیز در شعلهواری بیان مولانا و سنایی با سوررئالیستها وجود دارد که ازجمله آنها میتوان به باورپذیری خواننده در مواجهه با تعبیرهای شعلهوار سنایی و مولانا و شعلهواری بیشتر و درخشانتر کلام این دو شاعر نسبت به سوررئالیستها اشاره کرد.